غریب آشنا
  • غریب آشنا ( یکشنبه 90/9/20 :: ساعت 11:3 صبح)

    آنقدر زمین خورده ام که بدانم
    برای برخاستن
    نه دستی از برون
    که همتی از درون
    لازم است
    حالا اما
    نمی خواهم برخیزم
    می خواهم اندکی بیاسایم
    فردا برمی خیزم
    وقتی که فهمیده باشم
    چرا زمین خورده ام ...
    * خدایا؟ "چی" بخوریم ما رو از رو زمین بیرون میکنی؟
    ** وقتی بزرگ شم میدم پاییز و زمستونو از تو فصلا ور دارن! حالا ببین!


  • کلمات کلیدی :


  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
    دعا میخوام
    کربلا
    ارگ بم
    سمتی که آسمان و زمین می خورد به هم
    رفتم و شد
    دعا
    به یاد دو استاد مهر
    سنگ
    یه حرفایی همیشه هس
    دعای تحویل سال به زبان پارسی
    آه ها...
    تن بی سر
    بال های کودکی
    پنج سال
    اصلا دلم تنگ نشده
    [همه عناوین(109)][عناوین آرشیوشده]